سگ و چوپان
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
سگ و چوپان
نوشته شده در دو شنبه 14 اسفند 1391
بازدید : 828
نویسنده : محمود عمیدی

باز  آب  آمد  و آبادی

چادر کهنه ی خود را شست

باز  در جاده ولی مانده است

عابری خسته و  پایی  سست

عصر نزدیک غروب است اما

باز  باران بدی  می آید

مرد چوپان رمه ی خود را

از  پس پنجره  می پاید

هی! بپا!  تا نشوی  سرگرم

گله ای گرگ در این نزدیکی است

پنجه  وا کرده  شب وحشی

ده ما  دستخوش  تاریکی است

روشنی؟! آه!  رهایش  کن

نور فانوس حرام است امشب

با سگ گله  مدار  امید

که دراندیشه ی شام است امشب.....

گله ی گرگ به باعش زد

آسمان  نیز  غمی  افزود

زیر لب گفت شبان غمگین:

قسمت امشب ما هم این بود

مردم  دهکده  در خوابند

سیلی از دامنه بر می خیزد

سر پناهی است!ولی طاقت سقف

می شود خیس و فرو می ریزد

بره ای مانده  جدا  از گله

در دم  دهکده  می گرید

مرد باران زده ای در کوه

از  غم دهکده  می گرید

سروده شده به تاریخ چهاردهم اسفندماه هفتادو هشت

 




:: موضوعات مرتبط: شعر کلاسیک , قالبهای دیگر(ترجیع و ترکیب بند،چهار پاره و ...) , ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: